دموکراسی حرف نیست یک فرهنگ است باید آنرا شناخت پذیرفت وبه آن عمل کرد. آنان که با کلماتی درشت و پر طنین از دموکراسی سخن میگویند ولی در جزئی ترین کارها دمادم دموکراسی را زیر پا میگذارند دروغ میگویند

۱۳۹۲ تیر ۲۴, دوشنبه

علت نامگذاری وبگاه دریچه زردو اسماعیل وفا یغمائی

شمار زیادی بعد از اینکه سایت دریچه زرد مورد حمله فرهنگی قرار گرفت!! خواسته اند بدانند چرا نام این وبگاه دریچه زرد است. الاغکهائی انقلابی این سایت را دریچه زردابهای فقیه دانسته اند!! می توانند این چنین فکر کنند از زردابهای اندیشه های ارتجاعی جز این بر نمی اید اما سالها قبل من در یاداشتی این را در شروع کار توضیح دادم بار دیگر آن یاداشت را باز منتشر میکنم و امید که پاسختان را بیابید


سلام و دق الباب
سلامی چو بوی خوش آشنائی دریچه زرد دریچه ای بود که در دوران کودکی و نوجوانی در روستائی درست در میان دشت کویر، روستای گرمه، و دور از غوغای شهرهارو به نخلستانی پر طراوت و تالابی پاکیزه و کوهساری مهربان و مردمانی پر طراوت و پاکیزه و مهربان گشوده شده بود.دریچه ای رو به جهان که ساعتها از روشنای آن به زمزمه ها و تصویرها چشم و گوش میبستم و می آموختم و نخستین شعرهایم را آنجا نوشتم.این دریچه هنوز هم بازست . بسیاری از کسانی که از پشت این دریچه زیبائی ها را می نگریستند به سفر رفته اند ولی خبر دارم که این دریچه هنوز بازست و شبها باد از آن می گذرد و جستجو کنان اتاقهای تاریک خانه قدیمی را می کاود وباز می گردد و از لابلای نخلستان و اجاقهای خاموش و یا روشن آبیاران می گذرد و از شیب کوه خود را بالا میکشد و در دشتهای وسیع پشت کوهسار میتازد و به جائی که خودش می داند میرود.از سال هزار سیصد و پنجاه و چهارکه سر از زندان شاه درآوردم تا حالا که سال هزار و سیصد و هشتاد و شش است،و به لطف حق عمر از بیست و یکسالگی در مسیرزندان و غربت و تبعید به منزل پنجاه و پنج رسیده است، از آن دریچه چوبی کهنسال محبوب دورم ولی خاطره زنده آن همیشه با من است و از پشت همین دریچه است که با شناخت یک تکه از خاک و بخشی کوچک از مردم تمام آنها را دوست دارم و در حد امکانات محدودم برای پاکیزگی و آزادیشان تلاش می کنم ، در این راستا سی و دوسال در زندان و تبعید و غربت گذشت و هنوز هم می گذرد ولی در وسعت غربت هنوز هم در پشت همان دریچه می ایستم و می نگرم و میشنوم و می نویسم.کار من نوشتن است و سرودن، وبا نوشتن و سرودن،جنگیدن برای آزادی و مهربانی و شعور و شناخت، چیزهائی که همه از آن می گویند و بسیاری اساسا آن را نمی شناسند! و باید اینها را تا حدی که خودمان شناخته ایم به ناشناسندگان و کسانی که از آزادی با معیارهای خودشان و نه معیارهای خود آزادی سخن می گویند شناساند هرچند به آنها بر بخورد!و این کار را ادامه خواهم داد با تمام مصائبش تا روزی که چه من باشم و یا نباشم دریچه ها دیگر رو به شب سنگین اختناق و درد و اندوه باز نشوند و دوباره کوه و نخلستان و برکه خود را بنمایانند.وبلاگ دارد کم کم تکمیل میشود تا بتواند نمائی از سی و چند سال کار قلمی و ادبی مرا در اختیار شما بگذارد. در این وبلاگ بخشی از نوشته های مرا می خوانید.نقطه نظرات ادبی و سیاسی و اجتماعی خود را در این وبلاگ به روشنی و بی هیچ تعارفی می نویسم و در خلال تمام نوشته هایم بیان می کنم.میتوانید از نوشته های من و اگر برایتان مشکلی نیست با ذکر نام و آدرس وبلاگ استفاده کنید.این وبلاگ شخصی است و اختصاص به نوشته های خود من دارد ولی گاهی مطالبی از دیگران را ، در زمینه های مختلف انتخاب کرده و درج می کنم، مطالبی که از کیفیتی شایسته وارزشمند برخوردار باشند. محبت کرده و وبلاگ را به دوستان خود معرفی کنید .اگر خواستید پیامی بگذارید درپائین همین قسمت دق الباب، کههمیشه بر بالای صفحه اصلی قرار دارد بگذارید، و اگر خواستید میل بزنید به این آدرس میل بزنید
esmailvafa99@yahoo.caزنده باشید
اسماعیل وفا

هیچ نظری موجود نیست: